شش سیگما: راهنمای جامع برای بهبود کیفیت

شش سیگما (6σ) یک روش مدیریت کیفیت و مجموعه ای از ابزارها است که از تجزیه و تحلیل داده ها برای بهبود فرآیند و کاهش خطا استفاده می کند. در دهه 1980 توسط موتورولا توسعه یافت و از آن زمان توسط بسیاری از سازمان ها در صنایع مختلف گنجانده شده است.

شش سیگما از یک رویکرد داده محور و روش های آماری برای شناسایی و حذف عیوب و خطاها در یک فرآیند استفاده می کند. هدف آن دستیابی به سطح عملکرد فرآیندی است که بیش از 3.4 نقص در هر میلیون محصول یا خدمات تولید شده نباشد.

روش های شش سیگما

دو روش اصلی شش سیگما فرآیند DMAIC و فرآیند DMADV هستند.

فرآیند DMAIC

فرآیند DMAIC یک فرآیند شش سیگما است که برای بهبود فرآیندهای موجود استفاده می شود. مخفف عبارت Define, Measure, Analyze, Improve, and Control می باشد.

  • تعریف – مشکل را تعریف کنید و اهداف روشنی را تعیین کنید. شناسایی مشکل یا فرصت برای بهبود و تعیین اهداف مشخص و قابل اندازه گیری برای پروژه.
  • اندازه گیری – عملکرد فعلی را اندازه گیری کنید. جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده ها برای درک عملکرد فعلی فرآیند.
  • تجزیه و تحلیل – تجزیه و تحلیل داده ها. از ابزارهای آماری برای شناسایی علت اصلی مشکل و راه حل های بالقوه استفاده کنید.
  • بهبود – بهبود فرآیند. راه حل هایی را برای بهبود فرآیند و از بین بردن علت اصلی مشکل پیاده کنید.
  • کنترل – فرآیند را برای اطمینان از تداوم بهبودها و عدم تکرار مشکل نظارت کنید.

فرآیند DMADV

DMADV مخفف عبارت Define, Measure, Analyze, Design, and Verify است و به عنوان فرآیند DFSS (طراحی برای شش سیگما) نیز شناخته می شود. این روشی است که برای طراحی فرآیندها یا محصولات جدید استفاده می شود.

  • تعریف – سازمان ها باید مشکلات را شناسایی کنند، اهداف را تعریف کنند و راهبردهایی را برای برآوردن نیازهای خود ایجاد کنند.
  • اندازه گیری – جمع آوری داده ها و اندازه گیری فرآیند برای تعیین و ارزیابی عملکرد آن.
  • تجزیه و تحلیل – تجزیه و تحلیل داده ها برای شناسایی هر گونه مشکل یا بی نظمی و ایجاد بهترین مفاهیم طراحی برای مرحله طراحی نهایی.
  • طراحی – ایجاد یک طرح جدید بر اساس اطلاعات جمع آوری شده از مرحله تجزیه و تحلیل.
  • تأیید – طرح جدید را آزمایش و تأیید کنید تا مطمئن شوید که اهداف، نیازها و الزامات را برآورده می کند.

DMAIC و DMADV دو رویکرد متمایز هستند که با یکدیگر متفاوت هستند (نمودار زیر را ببینید). از یک سو، DMAIC در درجه اول به بهبود فرآیندهای موجود می پردازد، در حالی که، از سوی دیگر، DMADV یک رویکرد پیشگیرانه است که بر بهبود کیفیت فرآیندها و محصولات جدید و همچنین حذف مشکلات احتمالی قبل از وقوع تمرکز دارد.

ابزارها و تکنیک های کلیدی شش سیگما

چندین ابزار و تکنیک کلیدی در روش شش سیگما برای کمک به شناسایی و حذف علل نقص و تنوع در یک فرآیند استفاده می شود. برخی از ابزارها و تکنیک های مورد استفاده عبارتند از:

  • کنترل فرآیند آماری (SPC) – از تکنیک های آماری برای نظارت بر فرآیندها در طول زمان و شناسایی الگوها یا روندهایی که نشان دهنده یک مشکل هستند استفاده می کند.
  • نمودار استخوان ماهی (نمودار ایشیکاوا) – برای شناسایی علت اصلی یک مشکل با تجزیه آن به بخش های کوچکتر و تجزیه و تحلیل روابط بین بسیاری از عوامل استفاده می شود.
  • نمودار پارتو – نموداری است که شامل میله‌ها و نمودار خطی است که برای شناسایی بحرانی‌ترین مشکلات یا مسائل در یک فرآیند با رتبه‌بندی آنها از نظر تأثیر آنها استفاده می‌شود.
  • فلوچارت – برای تجسم جریان یک فرآیند و شناسایی مناطقی که می توان در آنها بهبود ایجاد کرد استفاده می شود.
  • نمودار کنترل – برای تشخیص پایدار بودن یا نبودن یک فرآیند با نظارت بر فرآیند در طول زمان و شناسایی هرگونه تغییری که ممکن است نشان دهنده یک مشکل بالقوه باشد استفاده می شود.
  • تجزیه و تحلیل قابلیت – ابزاری آماری است که برای ارزیابی عملکرد یک فرآیند و تعیین اینکه آیا قادر به برآوردن نیازهای مشتری است یا خیر، استفاده می شود.
  • طراحی آزمایش‌ها (DOE) – برای آزمایش متغیرهای مختلف فرآیند و شناسایی ترکیب بهینه ورودی‌ها برای دستیابی به نتیجه مطلوب استفاده می‌شود.
  • تجزیه و تحلیل حالت ها و اثرات شکست (FMEA) – برای کشف خرابی های بالقوه در یک فرآیند و ارزیابی تأثیر بالقوه هر حالت شکست استفاده می شود.
  • 5 چرا – روشی است که برای تجزیه و تحلیل و حل مسائل با طرح سؤال “چرا” حداقل پنج بار استفاده می شود.

پیاده سازی شش سیگما

برای پیاده سازی شش سیگما، مهم است که سازمان ها مراحل زیر را انجام دهند:

  • ارزیابی آمادگی سازمان برای شش سیگما – سازمان ها باید چندین عامل را در نظر بگیرند که نشان دهنده آمادگی آنها برای چنین تغییری است. به عنوان مثال، آنها باید تعهد رهبری، فرهنگ سازمانی، منابع و غیره خود را ارزیابی کنند.
  • شناسایی پروژه های شش سیگما بالقوه – قبل از اجرای پروژه های شش سیگما، سازمان ها باید نیازهای تجاری خود را شناسایی کنند، داده ها را جمع آوری و تجزیه و تحلیل کنند، اهداف پروژه را تعریف کنند، ریسک ها را ارزیابی کنند و پروژه ها را اولویت بندی کنند.
  • اعضای تیم مناسب را انتخاب کنید – هنگام انتخاب تیم، سازمان ها باید تخصص، دانش، آموزش، مهارت های مدیریتی و غیره اعضای خود را در نظر بگیرند.
  • منشور پروژه را توسعه دهید – منشور پروژه به عنوان یک سند کاری برای تعیین مسیرهای پروژه و تعیین اهداف، محدوده، نقش ها و مسئولیت های آن، تعیین جدول زمانی، معیارهای موفقیت و غیره استفاده می شود.
  • ابتکار شش سیگما را به کارکنان منتقل کنید – رهبران باید با کارمندان خود ارتباط برقرار کنند و به آنها توضیح دهند که شش سیگما چیست و اهمیت آن، چگونه بر آنها تأثیر می گذارد، نقش ها و مسئولیت های آنها چیست و سایر جنبه های آن. آنها باید حمایت مستمری از کارمندان خود نیز داشته باشند.

مهمترین مزایای شش سیگما

برخی از مهمترین مزایای شش سیگما عبارتند از:

  • افزایش کیفیت، کارایی و بهره وری
  • کاهش هزینه ها و نقص
  • بهبود روحیه و مشارکت کارکنان
  • افزایش رضایت مشتری
  • بهبود مدیریت زمان

اهمیت شش سیگما در محیط کسب و کار امروزی

در محیط تجاری پرشتاب و رقابتی امروزی، شرکت هایی که می توانند به سرعت به تقاضاهای متغیر مشتریان پاسخ دهند، ضایعات را کاهش دهند و کیفیت را بهبود بخشند، از مزیت قابل توجهی برخوردارند.

شش سیگما یک رویکرد ساختاریافته و سیستماتیک برای بهبود فرآیند به آنها ارائه می دهد که به آنها کمک می کند نتایج بهتری ارائه دهند، فرآیندها را بهبود بخشند و رقابتی بمانند.

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]

درباره نویسنده

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا